حرف های دلتنگی
نويسندگان
جدیدترین مطالب
لینک دوستان

[ یک شنبه 23 فروردين 1394برچسب:خدایا کفر می گویم,دکتر شریعتی,شعر,کفر,حمیرا, ] [ 18:28 ] [ لیلا ]

نه حوصله دوست داشتن دارم نه می خواهم کسی دوستم بدارد

این روزها سردم مثل دی . مثل بهمن . مثل اسفند

مثل زمستان احساسم یخ زده ، آرزوهایم قندیل بسته ،

امیدم زیر بهمن سرد احساساتم دفن شده ،

نه به آمدنی دل خوشم نه از رفتن کسی غمگین...

این روزها پر از سکوتم.

[ دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:بی حوصله,شعر,اس ام اس غمگین, ] [ 19:31 ] [ لیلا ]

 

دیگر نه اشک هایم را خواهی دید نه احساساتِ این دلِ لعنتی را

به جای آن احساسی که کُشتی ، درختی از غرور کاشتم .

[ شنبه 2 آذر 1392برچسب:درخت غرور,شعر,تک بیتی, ] [ 19:13 ] [ لیلا ]

 

 

تنهایی ترجیح دارد به تن هایی که روحشان با دیگریست

دلم آغوشی میخواهد

 

که

نه زن باشد

نه مرد

خدایا

زمین نمی آیی؟

[ شنبه 13 مهر 1392برچسب:تنهایی,شعر,شعر نو,اس ام اس, ] [ 13:0 ] [ لیلا ]

یه بی وفا مثل خودت یه صاف  و ساده مثل من

.

.

.

پیدا نمی کنی اگه دنیا رو زیر و رو کنی.

[ شنبه 13 مهر 1392برچسب:تک بیتی,محسن چاوشی,شعر,متن آهنگ محسن چاوشی, ] [ 12:50 ] [ لیلا ]

  

در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ ،

ترجیح میدهم چوپان باشم  

همدیگر را بدرید

.

.

.

من نی میزنم.

[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:شعر,دلنوشته,گرگ, ] [ 23:32 ] [ لیلا ]

هرگاه صدای جدیدی سلام می کند


تپش قلب می گیرم


من دیگر کشش خداحافظی ندارم


مرا ببخش


که جواب سلامت را نمی دهم...

 

[ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:متن زیبا,شعر, ] [ 21:47 ] [ لیلا ]

 

مردها در چهارچوب عشق ، به وسعت غیر قابل انکاری نامردند ؛ برای اثبات نامردی آنان تنها همین بس ، که در مقابل قلب ساده و فریب خورده یک زن ، احساس می کنند مَردند ؛ تا وقتی که قلب زن عاشق نشده ، پست تر از یک ولگرد ، عاجزتر از یک فقیر و گداتر از همه گدایان سامره پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی می کنند ؛ اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد به یک باره یادشان می افتد که خدا مَردشان آفریده و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نامردی جستجو می کنند...

[ دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:مردان نامرد,شعر,دکتر شریعتی, ] [ 23:18 ] [ لیلا ]



خوبم
باور کنید …
اشک ها را ریخته ام
غصه ها را خورده ام …
نبودن ها را شمرده ام …
این روزها که می گذرد
خالی ام …
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …
و حتی از عشق
خالی ام از احساس

 

[ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:شعر,خالی از احساس,شعر نو, ] [ 22:12 ] [ لیلا ]

 

من مبتلا به تو ، تو در فكر فریب
این حق من نبود
.

.

.

[ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:شعر,فریب,شهرام شکوهی,متن آهنگ شهرام شکوهی, ] [ 10:15 ] [ لیلا ]


من به مردی  وفا نمودم و او
پشت  پا زد به عشق و امیدم
هرچه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل من،کودکی سبک سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
اوکه می گفت :دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد
ز آنچه دادم به او،مرا غم نیست
حسرتو اضطرابو ماتم نیست
غیر از آن دل که پر نشد جایش
به خدا چیز دیگرم کم نیست
کو دلم،کو دلی که برد و نداد
غارتم کرده داد می خواهم
دل خونین،مرا چه کار آید
دلی ازاد و شاد می خواهم
دگرم آرزوی عشقی نیست
بیدلان را چه آرزو باشد
دل اگر بود،باز می نالید
که هنوزم نظر  به او باشد
او که از من برید و ترکم کرد
پس چرا پس نداد آن دل را؟
وای بر من،که مفت بخشیدم
دل آشفته حال غافل را. 

[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:شعر,دل غافل,فروغ فرخ زاد, ] [ 18:5 ] [ لیلا ]

 

 
تا حالا شده دلت بگیره؟از دست غصه دق کنه بمیره؟
تا حالا شده که محتاج بشی؟حتی خدا هم دستتو نگیره؟
تا حالا شده یه روز بی خبر،عشقت بره بهونشو بگیری؟
بفهمی هر چی میگفت دروغ بود،کم بیاری دلت بخواد بمیری
تا حالا تنها یه جا نشستی؟بی صدا توی خودت شکستی؟
حس خجالت بشینه رو چهرت،از این که حس کنی اضافی هستی
تا حالا شده چیزی ببینی؟دلت بخواد کور بشی و نبینی؟
ای خدا ، زندگیم نقش بر آبه،حال قلب عاشقم بد جور خرابه
قسمت میدم که جونمو بگیری،زنده بودن واسه من عین عذابه
تو که از حال دلم با خبری،چرا گریه هام نداره اثری ؟
به چه جرمی ای خدا بگو به من،داری آبروی من رو میبری ؟
 
 
[ پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:شعر,کامران مولایی,متن آهنگ کامران مولایی, ] [ 22:53 ] [ لیلا ]

 

      قبل از اینکه به کسی بگی : ” دوستت دارم"...
      خوب فکراتو بکن
      چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی
      که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه...
[ پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:متن ناب,شعر,اس ام اس, ] [ 16:53 ] [ لیلا ]

 

[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:شعر,خیال,خیال کن,شهرام شکوهی,متن آهنگ شهرام شکوهی, ] [ 12:44 ] [ لیلا ]

 

ای مرغ افتاب
 
با خود مرا ببر به دیاري که همچو باد،
آزاد و شاد پاي به هرجا توان نهاد،
گنجشك پر شكسته ي باغ محبتم
تا كي در اين بيابان سر زير پر نهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهاي دور
شايد به يك درخت رسم نغمه سر دهم...
 
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:مرغ,افتاب,مرغ افتاب,شعر, ] [ 11:42 ] [ لیلا ]

 

مي خواهمت چنان که شب خسته خواب را
مي جويمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيده دمان آفتاب را
بي تابم آن چنان که درختان براي باد
يا کودکان خفته به گهواره تاب را
بايسته اي چنان که تپيدن براي دل
يا آن چنان که بال پريدن عقاب را
حتي اگر نباشي , مي آفرينمت
چونان که التهاب بيابان سراب را
اي خواهشي که خواستني تر زپاسخي
با چون تو پرسشي چه نيازي جواب را
 

 

[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:شعر,میخواهمت,شعر عاشقانه, ] [ 11:35 ] [ لیلا ]

 

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند.
 
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:شعر,درد,, ] [ 11:34 ] [ لیلا ]


من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم

فقط به تو خیره شدم ، من از تو هم ساده ترم

تو خوب میفهمی مرا وقتی پر از بهانه ام

ببین برای ماندنت چقدر عاشقانه ام

**********************************************

من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودمو یک حس غریب که به صد عشقو هوس می ارزید
من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس آن سادگیم می فهمید
و خدا میداند، سادگی از ته دل بستگیم پیدا بود

 

[ پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:شعر,دوبیتی,عاشقانه, ] [ 22:51 ] [ لیلا ]

 

نمیدونی بعضی وقتا پیش میاد به دل خودم ترحم میكنم 
بی تو اونقدر ذهن من مشغوله خودمو تو جمعیت گم میكنم 
بی تو حتی به خودم شك میكنم گاهی یادم میره كه اسمم چیه 
مرز دیوونگی و عشقو ببین تو نباشی به همین باریكیه 
دارم از دوری تو میمیرم تو كه نیستی با خودم درگیرم 
مث دیوونه ها سراغتو روزی صد بار از خودم میگیرم 
نمیدونی تا چه حد غمگینم بی تو آیندمو بد میبینم 
مگه میشه تو رو از یاد ببرم بی تو من تا به ابد غمگینم 
تو كه نیستی جای خالی تو رو روز و شب با فكر تو پر میكنم 
چشامو میبندم و مثل قدیم خودمو با تو تصور میكنم 
بی تو حتی خواب به چشمام نمیاد شب بی خوابی من نمیگذره 
كاش میشد خواب چشاتو ببینم كاش میشد با گریه خوابم ببره 
نمیدونی كه چقد دلتنگم دارم از دوری تو میمیرم 
بی تو دیوونه شدم سراغتو روزی صد بار از خودم میگیرم 
خیلی وقته كه تو رفتی اما حلقه تو هنوز تو دستام دارم 
تو تموم عشق و امید منی چجوری من از تو دست بردارم
[ پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:متن شعر کامران مولایی,ترحم,شعر,کامران مولایی, ] [ 22:45 ] [ لیلا ]

בرב בاشـ ــت وَقـ ــتے تو رَفـ ــتے

وَ هَمـ ــه گُفتـ ـنـב :

בوسـ ــتَت نـَבاشـ ــت...

وَ مَـטּ هَنـ ــوز نَتوانِسـ ــته ام

ثابـ ــت ڪُنمـ ،

ڪه هَر شَـ ــب با عاشِـ ــقانه هایَت

خوابَــمـ می ڪرבے.

[ پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:شعر,دروغ گو,درد, ] [ 22:39 ] [ لیلا ]

 

از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد

تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد

 

[ پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:شعر,بی خیال,تصمیم,من می تواند, ] [ 22:22 ] [ لیلا ]

 

یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم ، جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم ،
گر نداری ، کوزه خالی میخرم ،
 اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید و بغضش شکست ،
اول سالست و نان در سفره نیست 
ای خدا شکرت ، ولی این زندگیست؟؟؟؟؟
بوی نان هوشش برده بود ، اتفاقا" مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت آقا سفره خالی می خری ؟؟؟؟؟؟

 

[ پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:شعر, سفره خالی, ] [ 20:28 ] [ لیلا ]
 

دوره ارزانيست ...

شرف اينجا ارزان ...

تن عريان ارزان ...

آبرو قيمت يک تکه نان ...

و دروغ از همه چيز ارزانتر ...  

و چه تخفيفي خوردست ، قيمت هر انسان

[ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:شعر,دوره ارزانی, ] [ 14:48 ] [ لیلا ]

 

خداوندا

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟


اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟

خداوندا

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است . . .
 
 
 
[ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:خدا,کفر,دکتر شریعتی,شعر , ] [ 14:4 ] [ لیلا ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
درباره وبلاگ

به انتهای بودنم رسیده ام اما دیگر اشک نمیریزم، پنهان شده ام پشت لبخندی که درد می کند...
آرشیو مطالب
امکانات وب



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 52
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1


Alternative content