حرف های دلتنگی
نويسندگان
جدیدترین مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حرف های دلتنگی و آدرس leylayemajnoon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






من به مردی  وفا نمودم و او
پشت  پا زد به عشق و امیدم
هرچه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل من،کودکی سبک سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
اوکه می گفت :دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد
ز آنچه دادم به او،مرا غم نیست
حسرتو اضطرابو ماتم نیست
غیر از آن دل که پر نشد جایش
به خدا چیز دیگرم کم نیست
کو دلم،کو دلی که برد و نداد
غارتم کرده داد می خواهم
دل خونین،مرا چه کار آید
دلی ازاد و شاد می خواهم
دگرم آرزوی عشقی نیست
بیدلان را چه آرزو باشد
دل اگر بود،باز می نالید
که هنوزم نظر  به او باشد
او که از من برید و ترکم کرد
پس چرا پس نداد آن دل را؟
وای بر من،که مفت بخشیدم
دل آشفته حال غافل را. 

[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:شعر,دل غافل,فروغ فرخ زاد, ] [ 18:5 ] [ لیلا ]

 

نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...
[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:شعر نو,عاشقانه,شعر غمگین, ] [ 17:46 ] [ لیلا ]

 

[ جمعه 5 آبان 1391برچسب:زخم,جملات ناب,اس ام اس,یاداوری, ] [ 19:24 ] [ لیلا ]

 

امان ازاین بوی پاییزی و آسمان ابری ، که آدم نه خودش میداند دردش چیست

و نه هیچ کس دیگر ، فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود ، دلش

آغوش گرم

می خواهد.

 

[ پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:آغوش گرم,بوی پاییز,هوای سرد,شعر نو, ] [ 23:13 ] [ لیلا ]

 

 
تا حالا شده دلت بگیره؟از دست غصه دق کنه بمیره؟
تا حالا شده که محتاج بشی؟حتی خدا هم دستتو نگیره؟
تا حالا شده یه روز بی خبر،عشقت بره بهونشو بگیری؟
بفهمی هر چی میگفت دروغ بود،کم بیاری دلت بخواد بمیری
تا حالا تنها یه جا نشستی؟بی صدا توی خودت شکستی؟
حس خجالت بشینه رو چهرت،از این که حس کنی اضافی هستی
تا حالا شده چیزی ببینی؟دلت بخواد کور بشی و نبینی؟
ای خدا ، زندگیم نقش بر آبه،حال قلب عاشقم بد جور خرابه
قسمت میدم که جونمو بگیری،زنده بودن واسه من عین عذابه
تو که از حال دلم با خبری،چرا گریه هام نداره اثری ؟
به چه جرمی ای خدا بگو به من،داری آبروی من رو میبری ؟
 
 
[ پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:شعر,کامران مولایی,متن آهنگ کامران مولایی, ] [ 22:53 ] [ لیلا ]

 

      قبل از اینکه به کسی بگی : ” دوستت دارم"...
      خوب فکراتو بکن
      چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی
      که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه...
[ پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:متن ناب,شعر,اس ام اس, ] [ 16:53 ] [ لیلا ]

 

[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:شعر,خیال,خیال کن,شهرام شکوهی,متن آهنگ شهرام شکوهی, ] [ 12:44 ] [ لیلا ]

 

«قطار می‌رود
تو می‌روی
تمام ایستگاه می‌رود
و من چقدر ساده‌ام
که سال‌های سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده‌ام
و همچنان
به نرده‌های ایستگاه رفته
تکیه داده‌ام»
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:انتظار,شعر غمگین,شعر عاشقانه,شعر انتظار, ] [ 11:48 ] [ لیلا ]

 

ای مرغ افتاب
 
با خود مرا ببر به دیاري که همچو باد،
آزاد و شاد پاي به هرجا توان نهاد،
گنجشك پر شكسته ي باغ محبتم
تا كي در اين بيابان سر زير پر نهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهاي دور
شايد به يك درخت رسم نغمه سر دهم...
 
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:مرغ,افتاب,مرغ افتاب,شعر, ] [ 11:42 ] [ لیلا ]


نگـــــــران نباش،
حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام
دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم
آمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست
آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود
راســــــتی، بهتــــــــــر از قبل دروغ می گویــــم
حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” خــــــوبِ خــــوب

 

[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:دروغ,متن عاشقانه,شعر نو, ] [ 11:40 ] [ لیلا ]

 

زن عشق می كارد و كینه درو می كند....
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....
می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی....
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به
لطف قانونگذار می توانی ازدواج كنی....
در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو...
او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...
او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد...
او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر....
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد....
و قرن هاست كه او عشق می كارد و كینه درو می كند
چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت ، زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند
ودر قدم های لرزان مردش گام های شتابزده جوانی برای رفتن
و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می اورد كه تهی از دل بوده
و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد او
و این رنج است...
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:زن,شعر نو,کینه, ] [ 11:37 ] [ لیلا ]

 

مي خواهمت چنان که شب خسته خواب را
مي جويمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيده دمان آفتاب را
بي تابم آن چنان که درختان براي باد
يا کودکان خفته به گهواره تاب را
بايسته اي چنان که تپيدن براي دل
يا آن چنان که بال پريدن عقاب را
حتي اگر نباشي , مي آفرينمت
چونان که التهاب بيابان سراب را
اي خواهشي که خواستني تر زپاسخي
با چون تو پرسشي چه نيازي جواب را
 

 

[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:شعر,میخواهمت,شعر عاشقانه, ] [ 11:35 ] [ لیلا ]

 

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند.
 
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:شعر,درد,, ] [ 11:34 ] [ لیلا ]

 

منـ هَنوز عاشـِـقَم
آنقدر کهـِـ مے تـَـوانَم هـَــر شَبـــ بدونِ آنکهـِـ خوابـَـمـ بگيرَد اَز اَوَل تـــآ آخــَر بے وَفايے هايَت را بشمارَم وَ دستــِـ آخـَــر هـَـمهـِـ را فـَراموش کـُـنمـ
 آنقـَـدر کهـِـ مے تــَـوانـَم اِسمـَـتــ را روےِ تمامـِ آبهاےِ دُنيــآ بنويسَمـ وَ بــآز هــَـمـ جــآ کـَـمـ بيـــآورَمـ
 آنقــَدر کهـِ مے تــَوانمـ شـَـبــ هــآ طـُـورے بهِـ يـــآدَتـــ گـِـريهـِ کـُنمـ کهـِ خـُــد ـآ جــآيَم رآ بــآ آسمان عـَوض کُنــَد
 وَ مــَن هـَــنوز عــآشِقــَـمـ آنقـَـدر کهـِـ ميتـَـوانـَمـ چـِـشمـ هايـَـم رـآ ببــَندَمـ وَ خيال کـُـنَمـ: هــَـنوز دوستَــمـ دارے...
[ دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:عاشق,عشق,شعر عاشقانه, ] [ 11:10 ] [ لیلا ]

درباره وبلاگ

به انتهای بودنم رسیده ام اما دیگر اشک نمیریزم، پنهان شده ام پشت لبخندی که درد می کند...
آرشیو مطالب
امکانات وب



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 221
بازدید کل : 149881
تعداد مطالب : 52
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1


Alternative content